مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیهالسلام
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود زمین از گریۀ نوحالائمه غرقِ دریا شد هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود مسلمانظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود؟! هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود میان خانۀ فرزندِ کوثر روضهباران بود گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله فضای صحنِ مقتلخانهاش آئینهبندان بود هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود |